تأملی پیرامون موسیقی و ربا در اسلام

بازدید : 183 - ۳۰ آبان ۱۴۰۱
تأملی پیرامون موسیقی و ربا در اسلام
عنوان تأملی پیرامون موسیقی و ربا در اسلام
نویسنده عبدالرحیم گواهی
خلاصه مقاله دوست بزرگوارمان جناب آقای حقی در جلسات درسگفتارهای نهج‌البلاغه و مثنوی از دو موضوع حکم موسیقی در اسلام و حکم ربا در اسلام پرسیدند که چون ما چند صباحی است باب پرسش و پاسخها را، پس از تکمیل و چاپ 600 پرسش و پاسخ دینی/اعتقادی (در 6 مجلد)، بسته‌ایم لذا پاسخ ایشان را در قالب یک مقاله کوتاه خدمتشان ارائه می‌کنیم.

تأملی پیرامون موسیقی و ربا در اسلام          

دوست بزرگوارمان جناب آقای حقی در جلسات درسگفتارهای نهج‌البلاغه و مثنوی از دو موضوع حکم موسیقی در اسلام و حکم ربا در اسلام پرسیدند که چون ما چند صباحی است باب پرسش و پاسخها را، پس از تکمیل و چاپ 600 پرسش و پاسخ دینی/اعتقادی (در 6 مجلد)، بسته‌ایم لذا پاسخ ایشان را در قالب یک مقاله کوتاه خدمتشان ارائه می‌کنیم.

همچنین لازم به یادآوری است که طرح این سوالات از ناحیه دوست عزیزی که تقریباً هم سن و سال بنده هستند من را به حال و هوای 60ـ50 سال پیش برد، وقتی که ما به عنوان یک نوجوان 15- 14 ساله تازه سر از تخم درآورده بودیم و همه همّ و غمّ‌ مان یادگرفتن احکام ریش زدن و موسیقی و اینحرفها بود! والاّ احکام نماز و روزه و قرائت قرآن و این قبیل امور را که بحمدالله از بچگی از مرحوم پدر یاد گرفته بودیم و به آنها مشغول بودیم.

بگذریم که غرض از این مقدمه آن بود که این قبیل موضوعات دیگر سالهاست که دغدغه اصلی نسل جوان و نوجوان امروزی این سرزمین نیست و آنها 60 – 50 سالی است که، حداقل در حوزه‌های شهری و مدنی و دانشگاهی، از اینحرفها عبور کرده‌اند و این ایام مطالباتشان، همانطور که کم و بیش همگان می‌شنوید، بکلی چیزهای دیگری است.

الف موسیقی در اسلام

1. بحث موسیقی در اسلام، مثل همه احکام فقهی مشابه، دو وجه دارد: یکی بحث صددرصد فقهی که در آن (در مذهب شیعه اثنی عشری) یا باید مجتهد بود و یا مقلد، و شق ثالثی ندارد؛ و دیگری هم بحثهای روشنفکرانه قضیه که البته آن مطلب جداگانه‌ای است و ما هم به اندازه وسع علمی ـ روشنفکری خودمان به آنها خواهیم پرداخت.

2.اجازه بدهید از بحث فقهی شروع کنیم. در بین 15 – 10 رساله علمیه یا رساله توضیح‌المسائل‌ای که در کتابخانه شخصی بنده موجود است قدیمی‌ترین آنها که مربوط به 800 -700 سال پیش از این است ترجمه مرحوم شعرانی از کتاب نفیس تبصرة المتعلمین علامه حلّی (648 تا 726 ه. ق.) است  که عده‌ای وی را تالی تِلو ائمه معصومین و بزرگترین عالم دینی جهان اسلام بعد از ائمه معصومین دانسته‌اند.

در این کتاب شریف که توسط کتابفروشی اسلامیه در سال 1367 چاپ و روانه بازار نشر شده، و مثل همه کتاب توضیح‌المسائل دیگر همه ابواب احکام فقهی از کتاب طهارت گرفته تا کتاب قصاص و دیات را شامل می‌شود، مطلقاً ذکری از حکم موسیقی به میان نیامده است.

3.دومین کتاب فقهی ( از لحاظ قدمت زمانی) که در کتابخانه بنده موجود است کتاب ارزشمند «الفقه علی المذاهب الخمسه» محمد جواد مغنیه است که چاپ اول آن در سال 1960 میلادی (قریب 62 سال پیش) به بازار آمده و نسخه‌ای که بنده در اختیار دارم چاپ هفتم کتاب مورخ سال 1402 هجری برابر با 1982 میلادی است.

در این کتاب شریف هم که باز از باب عبادات و احکام طهارت شروع و با بحث حِجر (مجنون و صغیر) ختم شده مطلقاً بحثی از حکم موسیقی در اسلام بمیان نیامده است.

4.سومین رساله علمیه یا رساله توضیح‌المسائل‌ای که مایلم بدان ارجاع دهم رساله مرحوم
آیت الله العظمی بروجردی است که با حواشی آیات عظام دیگری مثل آیت‌الله حکیم، آیت‌الله خوئی، آیت‌الله میلانی، آیت‌الله گلپایگانی، آیت‌الله نجفی مرعشی، آیت‌الله شریعتمداری و غیره توسط سازمان انتشارات جاویدان و موسسه انتشارات فراهانی چاپ و منتشر شده است.

در این رساله قریب 600 صفحه‌ای که مجموعاً 2841 فتوا از مجموعه فتاوای آیت‌الله العظمی بروجردی (قدس سره) را در بر میگیرد، در صفحات آخر رساله ذیل عنوان «مسائل متفرقه» تنها به دو مطلب مرتبط با غِنا یا موسیقی برخورد می‌کنیم:

1.مساله 2827: آوازی که مخصوص مجالس لهو و بازیگری است غنا و حرام می‌باشد و اگر وحه یا  روضه یا قرآن را هم با غنا بخوانند حرام است (که ذیل آن هم آقای حکیم گفته اگر با قصد تلهی باشد حرام است).

2.مسأله 2831: سینه زدن در کوچه و بازار .... اشکال ندارد، ولی باید استعمال آلات لهو (موسیقی) نشود.

5. آخرین رساله توضیح‌المسائل‌ای را هم که مورد بحث قرار میدهیم مربوط به آیت الله العظمی روح‌الله خمینی است که نسخه موجود در کتابخانه شخصی بنده که در سال 1345 مهر خورده است باید مربوط به 65 – 60 سال قبل باشد. در این رساله عملیه هم، در بخش آخر آن ذیل «بعضی از مسائل که در این زمان مورد حاجت است» (ص585) در بحث آخر یا خاتمه چهار فتوا مورد بحث قرار گرفته (ص599) که در دو مساله آخر به نحوی به موسیقی اشاره شده است. در مساله 2889 راجع به رادیو و تلویزیون گفته شده که «در آن هم منافع حلال و حرام مطرح است که چیزهای حرام آن از قبیل بخش غنا و موسیقی می‌باشد».

در آخرین مساله این رساله (مساله 2890 ص 600) نیز که ظاهراً در رابطه با خرید و فروش آلات موسیقی است آورده شده که «چون استعمال این آلات در وجه حرام شایع و رایج است، بطوری‌که استعمال حلال آن تقریباً غیر متصور است، اجازه نمی‌دهم خرید و فروش آنها مگر برای اشخاصی که هیچ استعمال غیر مشروع با آنها نکنند و نگذارند دیگری هم استعمال غیر مشروع کند»!

اما در رابطه با بحثهای روشنفکری حول و حوش مساله موسیقی در اسلام نیز چند مطلب کلی و جزئی وجود دارند که ذیلا مهمترین آنها را به سمع و نظر شما عزیزان می‌رسانیم:

6.در قرآن کریم تنها در یک آیه به ما دستور داده شد که «اجتنبوا قول الزور» (زیر بار سخن زور نروید) (سوره حج ، آیه 30) که آن هم به نظر ما ( وفق نظر علامه طباطبائی در ترجمه تفسیر المیزان، ج 28، صص 8 – 245) منظور از سخن زور کلام کفار و مشرکین است که از پیروان خود می‌خواستند قربانی‌هایشان را به نام بتها قربانی کنند! تازه آن هم که نباشد، باز هم سخن زور سخن اقسام فرعون و طاغوتیان تاریخ است که مردم را برده خودشان می‌خواستند و نه بندة خدا: و نه اینکه منظور از قول زور سخن باطل و مصداق آن هم موسیقی باشد!!

7.در مرحله بعد هم واژه‌های «غناء» (به معنای سرود خوش) طرب و مطرب (شادی و شادی‌برانگیز) هستند که اولاً که هیچکدام از آنها در قرآن نیامده و مطرح نیست؛ و ثانیاً اینکه اینها واژه‌هائی ذو وجهین هستند که نوع خوب و حلال، یا بد و حرام، دارند و اینطور نیست که هر سرودی مطلقاً ناخوش و غیر شرعی و حرام باشد، یا اینکه ایضاً هر نوع طرب و شادی‌ای مطلقاً مردود و نامشروع و حرام بوده باشد!

چه کسی و با چه حجت و دلیل شرعی و در کجا گفته که اسلام سرتاسر دین سرودهای ناخوش و غم و محنت و سیاه‌پوشی و عزاداری است؟ از عرفا و متصوفه بزرگ هم که بگذریم، کجای زندگی رسول خدا و امیرالمومنین و ائمه عظام در طول تاریخ چنین بوده است؟

8.سرانجام اینکه در مرحله بعد یا سوم هم با تعابیری از نوع لهو و لعب و عبث و غیره در قرآن مواجه هستیم که آنها هم هر کدام در جای خود معنای خاص خود را دارند و اصلاً چنین نیست که بشود همه آنها را یکجا در مورد همه انواع موسیقی بکار برد! یقیناً در اینجا شبهه مصداقیه بوجود می‌آید و باید دید چه چیزی و از چه جهاتی باطل، ممنوع و حرام شرعی است؟ بگذریم که اینجانب، باید بگویم قدری هم با شگفتی، در نهج‌الفصاحه رسول خدا (ص) حدیثی به این مضمون دیدم که: «الهُوا و العَبوا فانی اُکره ان یُری فی دینکم غلظة» یعنی تفریح و بازی، یا لهو و لعب، کنید زیرا من دوست ندارم که در دین شما خشونتی دیده شود (نهج‌الفصاحه، گردآوری مرتضی فرید تنکابنی، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، چاپ شانزدهم، 1385، باب لهو، حدیث 3).

قطعاً کسانی که استعمال و استفاده از انواع کثیری از موسیقی را آرام بخش، غذای روح، لذت‌بخش، و موجب راحتی روح و روان و استعلا و استکمال جان آدمی میدانند، امروزه به این سادگی‌ها زیر بار این قبیل تصمیمات عجولانه، یکسونگری‌ها، و جحد و انکارهای متعصبانه برخی از اصحاب خلاف‌اندیش دین نمی‌روند. چنانکه در طول تاریخ هم هرگز نرفته‌اند!؟ مصداقش هم دیوان حافظ و مثنوی معنوی و دیوان کبیر شمس.

9.بنده اطلاع موثق دارم که وقتی سرود ـ آهنگ شهادت استاد مرتضی مطهری را قبل از پخش نزد امام می‌برند نا نظر معظم‌له را در مورد آن جویا شوند ایشان پس از استماع آن میفرمایند «این سرود هیچ اشکال شرعی ندارد»! همان سرودی که با مطلع «مرتضی ای شهید مطهر» شروع می‌شود.

10. ناگفته نگذاریم که موسیقی اصلش صدا و صوت است و ریشه آن هم در طبیعت و در فطرت آدمی است. صدای آبشار و رودخانه و امواج اقیانوس و ابر و باد و طوفان و صاعقه و چهچهه پرندگان و برگ درختان و غیره که مصنوع دست بنده و شما نیست؟ اینها همه مخلوق خداوند تبارک و تعالی است. پس وقتی به نیت خوب و خیر استعمال شوند همگی جزو نعمتهای خداوند هستند!

11. البته که « انّما الاعمال بالنیات»  است و لذا با عینک هم می‌شود چشم چرانی کرد! یا با کارد آشپزخانه هم می‌شود آدم کشت! گر چه مقصود از کتاب آن فن بود / گر تواش بالش کنی هم می‌شود! با سوء نیّت داران و سوء‌استفاده‌کنندگان باید برخورد کرد، نه با هنر اصیل و متین و وزین موسیقی. بگذریم که امروزه بسیاری از تعاریف، کاربردها، و مصادیق سنتّی این امور بکلی دگرگون شده و باید، در مصادیق و حزئیات، فقهی مناسب زمان تدارک دید.

12.سرانجام اینکه متجاوز از نیم قرن پیش از این ما ـ عده‌ای از شاگردان و علاقمندان به استاد جعفری (ره) ـ مسائل و مباحث مختلفی از قبیل زیبائی در اسلام، موسیقی در اسلام، ذبیحه اهل کتاب، حرمت دست دادن با غیر مسلمانان، و غیره را خدمت ایشان بحث می‌کردیم و هفت ـ هشت جلسه‌ای هم روی قول فقهی حرمت غنا بحث و بررسی کردیم.

درست بخاطر دارم که در آن محفل و مجلس سخن غالب این بود که  «موسیقی» در اصل و اساس یک نوع صوت و صدا است و صدا هم که بما هو ذاته حلال و حرام، و حق و باطل، ندارد. پس فقط بحث نیات و مقاصد و کاربردهای بعضاً غلط مطرح است که آن هم یک قاعده نیست و بلکه استثناء است. حیف که استاد فرمودند باز هم باید روی مطلب مطالعه کنم و اجازه ندادند که نوار صحبتهای جلسات موسیقی منتشر شود!

13. در همین راستا، در کتاب «راهنما و تفسیر المیزانِ» (الیاس کلانتری، شرکت انتشار ، چاپ چهارم، 1377) علامه طباطبائی (قدس سره) یا در کتاب مجموعه پرسش و پاسخهای اعتقادی ایشان (محمد حسین رخ‌شاد، انتشارات نهاوندی قم، 1380) که گشتیم به هیچ مورد یا اشاره‌ای به مبحث موسیقی در اسلام، یا غنا در اسلام، یا طرب در اسلام، و این قبیل موضوعات برخورد نکردیم، هر جند که معظم‌له رویهمرفته نسبتاً به احکام فقهی حساس بودند و بعضاً هم نظرات ارزنده خاص خودشان را داشتند.

14. در همین زمینه، بنده در مجموعه آثار شهید مطهری نیز که تمام عمر مشغول پاسخگوئی به این قبیل شبهات بودند، جز در دو ـ سه‌جا، بحثی از موسیقی ندیدم: یکی در کتاب احیاء تفکر اسلامی (دفتر انتشارات اسلامی، 1361) که در آن اشاره‌ای به کتاب اغانی ابوالفرج اصفهانی دارند (ص 36)؛ دیگری در کتاب تعلیم و تربیت در اسلام (انتشارات صدرا، چاپ 34، مهر 1378) که در آنجا بحث موسیقی را بطور مستقل مطرح می‌فرمایند (صص 1 – 70) و دو نکته مهم را متذکر می‌شود: یکی اینکه مسئله موسیقی و غنا، اگر چه مسئله مهمی است، امّا غنا حدودش مشخص نیست و به همین جهت هم فقها و اصولیین آن را در زمره موضوعات «مجمل» مطرح می‌کنند، یعنی موضوعاتی که حدودش مفهوم و مشخص نیست؛ و دیگری اینکه قدر مسلّمی در غنا هست و آن این است که آوازهایی که موجب «خفّت عقل» میشود، یعنی شهوات را آنچنان تهییج می‌کنند که عقل بطور موقت از حکومت ساقط می‌شود و همان خاصیتی را دارد که شراب یا قمار داراست، غنا محسوب می‌شود (همان، ص 171)؛ و بالاخره کتاب سوم و آخری هم که استاد شهید در آن مختصراً به بحث موسیقی و غنا میپردازند کتاب شریف خدمات متقابل اسلام و ایران (انتشارات صدرا، چاپ اول، قم، 1357) است که در آنجا میفرمایند: جریان سوم ضد اسلامی صدر اسلام که ایرانیان بیش از سایر اقوام در برابر آن عکس العمل مخالف نشان دادن شیوع فراوان لهو و غنا و عیاشی بود (همان، ص 409).

ب.ربا در اسلام

1. فکر نمی‌کنم که در این مبحث نیز تقسیم بحث به دو حوزه «فتوائی» و  «روشنفکری» ضرورتی داشته باشد، چون که آیات تحریم رباخواری (حدود ده آیه) صراحتاً در قرآن کریم وجود دارند: مثل آیه 275 سوره بقره که میفرماید» «و احّل الله البیع و حرّم الربوا» (حال آن که خداوند داد و ستد را حلال و ربا را حرام ساخته است).

2.مرحوم مطهری در کتاب شریف « پیرامون انقلاب اسلامی» (انتشارات اسلامی، 1361) میفرمایند: اسلام برای نیازهای ثابت قوانین ثابت و برای نیازهای متغیر وضع متغیری در نظر گرفته است و به عنوان مثال از آیه «و لا تاکلوا اموالکم بینکم بالباطل» (بقره ، 188) به عنوان یک حکم کلی یاد می‌کنند که می‌تواند موارد مصداقی جزئیه آن، مثل ربا، رشوه، گرانفروشی در هر زمان متفاوت باشد (همان، 3-72). ایشان در آنجا بدرستی بیان می‌کند که یک زمانی خرید و فروش خون مصداق اکل مال به باطل بود که امروزه دیگر چنین  نیست، چون که با عوض شدن مصداق حکم جزئی تغییر می‌کند، در حالی که حکم کلی همچنان  پا برجا و بدون تغییر باقی می‌ماند و بر مصادیق تازه متطبق می‌گردد (همان، 4 – 73)[1].

3. این مقدمات را از آن جهت عرض کردیم که بگوئیم «و لا تاکلوا اموالکم بینکم بالباطل» از آن احکام کلّی، یا کلیات و ثابتاتی، است که مصادیق و جزئیات آن بکلی در طول این چهار‌ده قرن تغییر کرده است، ولو اینکه مصداق یا جزئی ربا خواری، به همان شکل و صورتی که در قرآن آمده، هنوز هم ممکن است در گوشه و کنار ایران و یا سایر نقاط جهان اسلام و مناطق بیرون از آن بچشم بخورد.

4.از جمله سایر موارد مصادیق یا جزئیات، در رساله‌های قدیمی‌تر تا اوایل سالهای دهه اول و بلکه دهه دوم پس از انقلاب، احکام خرید و فروش، معامله سلف، مشارکت، صلح (مالی)، اجاره، جعاله (تعیین مزد معین در برابر انجام کار معین)، مزارعه (مشارکت با زارع)، مساقات (مشارکت در محصولات باغ)، وکالت (مالی)، قرض، حواله دادن، رهن، ضمانت، کفالت، ودیعه (امانت)، و عاریه بچشم می‌خورند.

5. لیکن تازه در رساله‌های نسبتاً جدید‌تر، مثل اولین رساله (بدون تاریخ چاپ) مرحوم آیت الله خمینی که باید در حدود نیمه دوم دهه 1330 شمسی منتشر شده باشد، بود که علاوه بر آن موضوعات نسبتاً قدیمی، احکام و عناوین نسبتاً جدیدتری در بخش ملحقات (صص 573 تا 600) آورده شدند که از آنجمله کتاب امر بمعروف و نهی از منکر، مسائل دفاع، قوانین مصوب مجالس طاغوت، و سرانجام هم مسائلی که در این زمان مورد حاجت است بود که ذیل این عنوان آخر موضوعات سفته، سرقفلی، معاملات بانکی، بیمه، بخت آزمائی، تلقیح، تشریح پیوند، و در خاتمه نیز چند مساله راجع به رادیو و تلویزیون، پخش غنا و موسیقی، و سرانجام خرید و فروش آلات موسیقی، مورد بحث و استفاده قرار گرفته بود.

6.در بین انواع و اقسام کتابهائی که در موضوعات اقتصاد اسلامی، بانکداری اسلامی، نظام اقتصادی اسلام، مقایسه مکتبهای اقتصادی، و غیره در کتابخانه شخصی بنده و مرکز پژوهش ادیان جهان ما موجود است مایلم تنها از دو کتاب مهم و اصلی که تصادفاً اولین و آخرین این نوع یا مجموعه از کتابها (در موضوع اقتصاد) هستند یاد کنم:

1.ترجمه دوجلدی کتاب «اقتصادنا»ی شهید سید محمد باقر صدر تحت عنوان «اقتصاد ما: بررسی‌هایی درباره  مکتب اقتصادی اسلام» ترجمه عبدالعلی اسپهبدی، انتشارات اسلامی، تهران، چاپ دوم، 1357.

2. کتاب نظام‌های اقتصادی، تالیف دکتر حسین نمازی، چاپ دهم، (چاپ دوم ویراست چهارم)، شرکت سهامی انتشار، چاپخانه حیدری، 1395.

از آن جائی که کتاب اول توسط یک عالم روحانی حوزه نجف و متخصص علوم حوزوی و بخصوص حدود 70 – 60 سال قبل نگاشته شده و مطالب آن بیشتر بحثهای نظری و پایه‌ای است، اجازه بفرمائید قدری راجع به کتاب دوم مربوط به آقای دکتر نمازی که یک اقتصاددان برجسته و زبان‌دان فارغ‌التحصیل یکی از دانشگاه‌های بزرگ غربی است صحبت کنیم.

ایشان در این کتاب ممتاز و منحصر بفرد خود ابتدا به مهم‌ترین نظریات موثر در شکل‌گیری نظام‌های اقتصادی پرداخته و سپس دو نظام عمده و مطرح اقتصادی عصر ما، نظام اقتصادی سرمایه‌داری و نظام اقتصاد سوسیالیستی، را در دو سوی طیف آزادی کامل اقتصادی و بسته بودن کامل نظام اقتصادی (افراط و تفریط) مورد بحث و بررسی قرار داده و سپس، در فصل نهم یا آخر کتاب، بحث خوب و قانع‌کننده‌ای را در مورد «نظام اقتصاد اسلام» ارائه داده است (همان، صص 400 – 342).

7.چنانکه میدانید صاحب این قلم نیز در زمرة اندیشمندان دانشگاهیِ معتقد به وجود علم اسلامی است، از فلسفه اسلامی گرفته تا هنر اسلامی و جامعه شناسی اسلامی و روانشناسی اسلامی و اقتصاد اسلامی و نظایر آنها. تعریف مختصر اینجانب نیز از علم یا مکتب اسلامی، در برابر علم یا مکتب سکولار، لیبرال، کاپیتالیستی، سوسیالیستی و غیره، عبارت از علم یا مکتب‌ای است که اصول و پایه‌ها و مقّومات فکری ـ ذهنی آن برگرفته از جهان‌بینی توحیدی اسلام باشد. بر اساس همین رویکرد هم بود که ما اوایل نهضت (پیش از انقلاب) شاهد انتشار کتاب «اقتصاد توحیدی» دکتر ابوالحسن بنی‌صدر (نشر حجر، 1357) بودیم.

8. در هر صورت، آنچه مسلم است این است که امروزه رشته علمی جامع و مانع‌ای به نام «علم اقتصاد» درست شده و لذا مناسب است که همه مبانی و ایده‌های قدیمی این حوزه، چه از ناحیه ادیان ابراهیمی و غیر ابراهیمی و چه از ناحیه مکاتب غیر دینی، به زبان شسته رُفته و مفقح این علم بازخوانی و باز تولید شوند. و الّا، بنظربنده 99 درصد از نسل جوان و دانشگاهی امروز ایران حتی معانی واژه‌های جعاله و مساقات را هم نمی‌فهمند، چه برسد به احکام شرعی آنها را که مسلماً از اقتضائات زمان مدرن خیلی دور هستند.

9. پیشنهاد حقیر این است که دوست عزیز سوال‌کننده، در صورت امکان، سری به موسسه «دین و اقتصاد» دوست بزرگوارم آقای دکتر فرشاد مومنی و اقتصاددانان همکار ایشان مثل آقایان دکتر شاکری، دکتر راغفر، و امثال ایشان (در خیابان بلوار کشاورز تهران) یا سایت معروف این موسسه بزنند تا معلوم شود که امروزه مسائل و مطالب اقتصادی با چه زبانی برای نسل آکادمیک و فرهیخته دانشگاهی کشور قابل طرح و کنکاش می‌باشد.بگذریم که، بقول مولانا: گرچه هر قرنی سخن نو آورد/ لیک گفت سالفان یاری دهد!

10. البته که در الویت‌بندی مبانی علوم از منظر علمی و یا دینی (ولو اینکه به نظر ما احوط جمع است) هنوز بین علما بحث است. هر چند که استاد فقید ما علامه محمد‌تقی جعفری تبریزی را نظر بر «تعاون الدین و العلم» بود. بنده بخاطر دارم که اوایل انقلاب بین این دو رویکرد، اختلاف سلیقة آشکاری وجود داشت. چنانکه مثلاً مرحوم دکتر حسن حبیبی دوست بزرگوار ما که از مسلمانان دانشگاهی و فارغ‌التحصیل رشته حقوق از فرانسه بود را عقیده بر این بود که برای تدوین قانون اساسی ج.ا.ا باید اصل را بر قانون اساسی فرانسه بگذاریم، در حالی که آقای احمد توکلی از جوانان تند و تیز  انقلابی داخل (و ایضاً دوست ما) را عقیده بر این بود که برای تدوین قانون کار جدید باید اصل را بر تحریر‌الوسیله امام بگذاریم!؟

11. تردیدی نیست که امروزه، هم نظام کاپیتالیستی یا سرمایه‌داری با برخی اشکالات جدی روبروست (برای توضیحات بیشتر نک. نمازی، 1395، فصول چهارم و پنجم، و کتاب آینده سرمایه‌داری، تالیف پروفسور لِستر تارو، ترجمه عزیز کیاوند، نشر دیدار، چاپ دوم، 1384) و هم نظام اقتصاد سوسیالیستی یا اشتراکی (نگاه کنید به نمازی، 1395، فصول ششم و هفتم). هر چند که در این میانه انواع مکتبهای اقتصادی بینابینی ژاپنی، سوئیسی، اسکاندیناویائی و غیره را هم داریم که تا حدود زیادی از افراط و تفریطهای هر دو طرف، نظام‌های سرمایه‌داری وسوسیالیستی، به دور هستند.

12. سرانجام اینکه باید اعتراف کرد که حدود 45 سال پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران هنوز  هم امهّات نظام اقتصادی اسلام ـ یا اقتصاد اسلامی ـ نه تنها درست پیاده نشده، بلکه حتی درست  فهمیده هم نشده است!

امروزه ما، با این نرخ بیکاری و تورم و سود بانکی و افزایش سرسام آور قیمتها، کجا و کشور کوچکی مثل سوئیس و اتریش کجا که این جانب از نزدیک شاهد بوده‌ام که قیمتهای آنها قریب 30 – 20 سال آزگار همواره ثابت بوده‌ند، تازه اگر نخواهیم از  تورم صفر درصد و نرخ بهره بانکی حداکثر یکی ـ دو درصد آنها ذکری به میان آوریم. بگذریم که در کشوری مثل ژاپن، که بنده 6 – 5 سال متوالی در آنجا اقامت داشته‌ام، نرخ پس‌انداز ملی مردم سالیانه بین 4 تا 6 برابر حقوق ماهیانه آنها بود!

گمان ندارم که امروزه کشوری در جهان باشد که مثل ما در بیش از دو دهه متوالی همه ساله تورم‌ای دورقمی را تجربه کرده باشد؛ یا اینکه، با این همه منابع و نیروی انسانی و ثروت ملی، ارزش پول ملی‌اش در خلال چهار دهه به اندازه 5000 برابر ( 000/500 درصد!) سقوط کرده باشد؟

 

                                                                                            عبدالرحیم گواهی

                                                                                                                            تهران ـ 23 آبان‌ماه 1401



1.جالب  اینکه ایشان میفرمایند: «در انطباق احکام کلی با مصادیق جدید این اجتهاد است که نقش اصلی را بازی می‌کند» (همان، ص74).