نگاه به دین اسلام در قرن 21

بازدید : 292 - ۲۶ فروردین ۱۴۰۱
نگاه به دین اسلام در قرن 21
عنوان نگاه به دین اسلام در قرن 21
نویسنده دکتر عبدالرحیم گواهی
خلاصه مقاله جناب آقای مهندس د. ب. پسر بزرگوار دوست عزیزم، آزاده ارجمند، صبور و مقاوم، آقای مهندس ب. ب. در یک گپ و گفت‌ تلفنی از کانادا پرسش‌هایی را مطرح فرموده‌اند که فکر کردم، باتوجه به مطرح بودن این مطالب و مسائل برای قشر عظیمی از نسل جوان و روشنفکر، و به‌ویژه ایرانیان تحصیل‌کرده مهاجر، با اجازه، ایشان پاسخ را در معرض دید و قضاوت همگان قرار دهم. (متن پیاده شده صحبت‌های جناب ایشان از روی نوار عیناً بشرح زیر است).

بسمه تعالی

مقاله 281

 

جناب آقای مهندس د. ب. پسر بزرگوار دوست عزیزم، آزاده ارجمند، صبور و مقاوم، آقای مهندس ب. ب. در یک گپ و گفت‌ تلفنی از کانادا پرسش‌هایی را مطرح فرموده‌اند که فکر کردم، باتوجه به مطرح بودن این مطالب و مسائل برای قشر عظیمی از نسل جوان و روشنفکر، و به‌ویژه ایرانیان تحصیل‌کرده مهاجر، با اجازه، ایشان پاسخ را در معرض دید و قضاوت همگان قرار دهم.

(متن پیاده شده صحبت‌های جناب ایشان از روی نوار عیناً بشرح زیر است).

 

آقای دکتر سلام، عصر شما بخیر باشه

انشاالله که طاعات و عبادات شما، نماز و روزه‌هایتان قبول درگاه حق باشد و ما را در دعای خیرتان یاد بکنید و خیلی ممنون شما هستیم.

 

یک موضوعی را من دوست دارم در موردش یک مقداری فکر کنم و بدونم این است که در دنیای امروز در قرن 21 دین اسلام در چه وادی، در چه فضایی حرف جدید و حرف پیشرو (Avangard) دارد که به درد امروز دنیا بخورد؟

ببینید این موضوع که در طول زمان مفاهیم مختلف رشد پیدا کرده و امروز به دست ما رسیده یه بحث روشنی است و اینکه آیا در واقع با همین استدلال اگر پیش برویم آیا اسلام هم در طول تاریخ و یا ادیان یک سنگ بنایی برای تاباندن نور به قلوب مردم و هدایتشان بودند و روشنگری و درواقع برای این بوده که اون شعلۀ اول روشن بشه و این شعله بعداً اینقدر توسعه پیدا می‌کند که ورای اون جرقۀ اولیۀ می تونه گسترش پیدا بکند و آن درونش گم هست یا نه؟

درواقع می‌خواهم بدونم که اگر شما یک معلم کلاس اول خوب داشتید، احترامی که برای اون آدم قائل هستید، احترام شما به عنوان یک کسوت است یا نه اون آدم امروز هم در واقع براتون حرف دارد، وجودت و حضورش.

 علت اینکه این را مطرح می کنم این است که احترامی که ما اسلام را به عنوان یک Legend یک اسطوره در نظر می‌گیریم که اسلام، انسان را از ضلالت بیرون آورده و این خیلی قابل احترام است. یا دین انسان را از تاریکی به روشنایی آورده و همین و تمام.

 

یا اینکه نه دین انسان را از ضلالت بیرون آورده و هنوز هم درواقع تأکید سؤال اینجاست که هنوز هم اگر به دین مراجعه بکنیم می‌تواند حرفهایی بزند که این حرفها Avangard و سال 2022 شما می‌توانید این را عرضه بکنید و بگویید این را از مستندات و مأخذ دینی آوردم و ببینید این چقدر پیشرو است.

من عذرخواهی می‌کنم آقای دکتر اگر سؤالم خام هست و به اصطلاح اون پختگی را ندارد ولی خوب دوست داشتم که بدونم و یک موضوع دیگری که ذهن من را درگیر کرده این است که:

 

ما خیلی از دوستانمان به اصطلاح به حبّ اهل بیت و به اسم و پرچم اهل بیت اعتقاد و ارادت خیلی زیادی داریم ولی وقتی این سؤال مطرح می‌شود که دنیای بدون علی(ع) چه چیزی کم می‌داشت و یا دنیای بدون امام حسین(ع) چه چیزی کم می‌داشت؟

 پاسخی که از نظر من در شأن اون وجودِ والایی که اینهمه هزینه شده برای اینکه این فرد در تاریخ بروز و ظهور و ادامه و تجلّی بکند پاسخی در اون شأن بدست نمی‌آید و یک جورایی ما دستمان خالی است و این دست خالی بودن نه برای کوبیدن اسلام بلکه به‌عنوان اینکه ما هم نفهمیدیم که چه گوهری در دستمان است.

من یک وقت هایی خطبۀ حمام را نگاه می‌کنم احساس می‌کنم که چقدر این خطبه جلو هست و کلی حرف دارد.

ولی خوب اخلاق هم اینقدر توسعه پیدا کرده که از این منابع یا منابع دیگر اینقدر آمیخته شده و آمده جلو که خوب مثلاً شما نگاه می‌کنید ببینید «النظافۀ من الایمان» حرفی نیست که کسی را تکان بدهد.

تو ذهنتان بگویید که این آدم عجب حرف بزرگی زده!!! چه حرف بزرگی زده؟ گفته که «النظافۀ من الایمان» ما که سالیان سال است که فهمیدیم نظافت و پاکیزگی چقدر مهم است ولی تو الان دارید به من چی می گی؟ النظافۀ من الایمان

 

من عذرخواهی می‌کنم که ذهنم خیلی نامرتب است و عذرخواهی می‌کنم که در ماه مبارک رمضان مزاحمتان شدم چون ذهنم خیلی درگیر است و دوست دارم که بدونم. مشتاق دیدار شما و خانم هستیم. 

 

در پاسخ مقدمتاً باید عرض کنم که چون ما باب پرسش و پاسخ‌های مذهبی، اعتقادی، و غیره را اواخر سال گذشته (1400)، پس‌از رسیدن تعداد آنها به 600 سؤال و جواب، بسته‌ایم لذا این پاسخِ حتی‌المقدور مختصر را در قالب یک مقاله یا نوشتار کوتاه ارائه می‌کنیم. چون بقول شهید بزرگوار استاد مطهری، «من ـ یعنی آن شهید عزیز ـ از وقتی که قلم به دست گرفته‌ام تمام سعی و تلاشم پاسخ به شبهات در مورد اسلام بوده است». لذا اقسام ما هم، به تبع آن شهید عالی‌مقام، کاری واجب‌تر و مهمتر از پاسخگویی به شبهات علیه خدا و دین خدا و پیامبر خدا و کتاب خدا نداریم. به قول مولوی:

هین بگو تا ناطقـه جـو می‌کند                  تا به قـرن بعـد ما آبـی رسد

گر چه هر قرنی سخن نو آورد           لیک گفت سالفان یاری دهد (مثنوی)

 

همچنین در اهمیت موضوع‌ای که دوست عزیزمان مطرح کرده همین بس که مطلب مورد اشاره ایشان، ولو با الفاظ و تعابیر متفاوت، در کنار موضوعات دیگری نظیر علم و دین، سنت و مدرنیته، اسلام سیاسی، و غیره، هم در جلسات چهل‌گانه گفت و شنود جوانان که در سال‌های 1399 و 1400 در مرکز دایر بود، و هم در جلسات اخیر با عده‌ای از فرهیختگان ایرانی مقیم کانادا که از اواخر سال گذشته کلید خورده است، از اهم موضوعات مورد بحث و بررسی بوده است.

بالأخره آخرین نکته مقدماتی هم این‌که ما ابتدا باید بیینیم از کدام دین، کدام نوع دینداری، کدام قرائت از دین و غیره صحبت می‌کنیم؟ چه آن‌که موضوع سخنرانی بنده در کنفرانس اخیر «علم، دین، و معناب زندگی» در دانشگاه صنعتی اصفهان هم این بود: «کدام علم، کدام دین، و معنای کدام زندگی؟». بدین لحاظ ‌که نه تنها معنای قرائت داعشی و وهابی‌ و طالبانی از دین پیامبر(ص) با قرائت اسلام شیعی/ دوازده امامی آن کاملاً متفاوت است، بلکه حتی در درون اسلام شیعی و انقلاب اسلامی نیز بین قرائت بنیانگذار انقلاب و امثال مرحوم بهشتی و طالقانی و مطهری که معتقد بودند در اسلام «میزان رأی ملت است» با قرائت اقسام مرحوم مصباح یزدی که می‌گفت در اسلام «مردم هیچ کاره‌اند» نیز صدوهشتاد درجه تفاوت وجود دارد. بگذریم که بطور رسمی نیز، در طول تاریخ، دین اسلام و حتی مذهب تشیع، مانند سایر ادیان و مذاهب آسمانی دیگر، به هفتاد و دو فرقه تقسیم شده‌ و مع‌الأسف هر کدام هم مصداق «کل حزب بما لدیهم فرحون» (مؤمنون، آیه 53) می‌باشند!

 

اما در پاسخ به مطالب دوست عزیزمان، بصورت خیلی مختصر، در قالب دوازده بند حتی‌المقدور کوتاه عرض می‌کنیم که:

 

  1. این‌که فرموده‌اید قرآن در چه وادی و در چه فضایی حرف جدید و حرف پیشرو دارد باید عرض کنم در کلّ حوزه‌های تکوینی و تشریعی و اخلاقیات و انسان‌شناسی و نفسانیات و هدایت و کمال و استعلا و حق‌طلبی و فنای فی‌الله و جاودانگی و بالأخره هر آنچه مرتبط با حیات معقول و سعادت دنیا و آخرت (برای آخرت باوران) انسانها است، یعنی تک‌تک متجاوز از شش‌ هزار آیه قرآن، منهای کمتر از ده درصد آن که آیات الاحکام است و گاهی بنابر مصلحت‌اندیشی و مقتضیات زمان می‌تواند طور دیگری تأویل و تفسیر شود.

 

  1. جسارتاً بنده که متجاوز از شصت سال است با قرآن مأنوس و محشورم امروز هم که آن را باز می‌کنم هنوز برای من تازه و سرزنده و با نشاط و روح‌بخش است و همواره نکته‌های جدیدی از آن می‌آموزم، یعنی آن‌که «الیوم هم کماکان» مثل روز اول است و مطمئن هستم که تا قیام قیامت هم چنین خواهد بود. چون‌که سخن خداست. مطلبی که نه تنها در مورد پیامبر اسلام و قرآن صادق است، بلکه دررابطه با همه انبیاء و کتب آسمانی دیگر نیز که ما مسلمانان، به حکم قرآن (سوره بقره، آیه 4) باید به آنها معتقد باشیم صادق می‌باشد.

 

  1. اما این‌ مطلب فرموده‌اید «چیزی که به درد امروز دنیا [یا دنیای امروز] بخورد» خیلی جای تأمل دارد. چه آن‌که دنیای امروز مشحون از ظلم‌ها و ناراستی‌ها و نفع‌پرستی‌ها و کژروی‌ها و انحرافات مادی و معنوی است که شرح آن یک زبان خواهد به پهنای فلک! فقط کافی است سری به کتب «سیطره کمیت و علائم آخر زمان» اثر رنه گنون (ترجمه علیمحمد کاردان، مرکز نشر دانشگاهی، 1361) یا «هشت گناه بزرگ انسان متمدن» اثر کنراد لورنتس (ترجمه دکتر بهزاد، کتاب زمان، 1358) و امثال آنها بزنید تا ببینید «دنیای امروز» در چه وضع و شرایطی است!

در رأس این دنیای متمدن، امریکای مستکبر و استکباری قرار دارد که در زمان معرفی کابینه آخرین رئیس جمهورش آقای وزیری به‌همراه شوهرش آمده بود! و تنها رئیس جمهور مسلمان/ مسیحی سیاهپوست اسبقش گفت که من و همسرم با مشورت همدیگر به این نتیجه رسیدیم که انتخاب جنس همسر (بخوانید همجنس‌گرایی) از حقوق شخصی افراد است! بنده خدا کنراد لورنتس اتریشی اگر امروز بود لابد به عوض هشت گناه بزرگ انسان متمدن از هشتاد یا بلکه هشتصد گناه بزرگ انسان متمدن سخن می‌گفت. (سیاه بازی‌های جنگ اوکراین را نگاه کنید)!

 

  1.  پرسیده‌اید آیا اسلام (یا سایر ادیان) در طول تاریخ صرفاً یک سنگ زیربنایی برای تاباندن نور هدایت بر قلوب مردم بوده‌اند تا آن شعله بعداً [لابد با توسعه علم] چنان روشن شود که آن جرقه در درون آن گم شود یا نه؟ که پاسخ بنده قطعاً منفی است. چون نیاز بشر به [فهم درست از] دین امروزه بیشتر از زمان ظهور اولیه ادیان است. آن علم است که اصول و مبادی و مبانی‌اش دائما دستخوش تغییر و تحول، و تبدیل و تبدل، می‌باشد. و الاّ خدا، توحید، نبوت، معاد، عبادت، عبودیّت، رحمانیت، فضیلت، معصیت، مغفرت، مرحمت، آفرینش و دهها و صدها مقولات دینی دیگر اموری نیستند که از صدر تا ذیل عالم ذره‌ای تغییر و تبدیل یابند. جز این‌که بطور طبیعی همواره بهتر و بیشتر فهمیده شوند. از صدها آیه قرآن و کتب آسمانی دیگر نیز بوی خلود و جاودانگی به مشام می‌رسد، نظیر این‌که می‌فرمایند: «الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلَامَ دِينًا» (مائده، آیه 3). البته همان «اسلام» ای که بنیان و جوهره اصلی تمام ادیان الهی/ آسمانی و تنها دین مقبول در پیشگاه الهی است، «إِنَّ الدِّينَ عِندَ اللَّهِ الْإِسْلَامُ» (آل عمران، 85). 

 

  1. چنین نیست که فرموده‌ یا پرسیده‌اید «دین، انسان را از تاریکی به روشنایی درآورده. همین و بس!». خیر قرآن می‌فرماید: «یُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَی النُّورِ» و نه «خَرجُهُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَی النُّورِ» (سوره بقره، آیه 257)؛ ایضاً «یَدیهِم الی صِّراطَ الْمُسْتَقیمَ» (مائده، 16) و نه «هَدیهِم الی صِّراطَ الْمُسْتَقیمَ».

 

  1. پرسیده‌‌اید: سؤال اینجاست که آیا هنوز هم اگر به دین مراجعه کنیم می‌تواند حرف‌هایی بزند که جنبه آوانگارد (پیشرو) داشته باشد و شما بتوانید آن را عرضه کنید و بگویید این را از منابع و مأخذ دینی درآورده‌ام و ببینید این چقدر پیشرو است. برادر عزیز، قرآن که سهل است، نهج‌البلاغۀ و حدیث هم به کنار، شما از دیوان‌های سعدی و حافظ و مثنوی، یا از آثار استاد جعفری و دکتر شریعتی و شهید مطهری هم می‌توانید صدها حرف و فهم نو و جدید و مفید درآورید و در اختیار جهانیان قرار دهید. می‌بخشید:

موسی ای نیست که دعوی انا الحق شنود    ورنه این زمزمه اندر شجری نیست که نیست(حکیم سبزواری)

 

 

 

از طایفۀ عرفا و اولیاءالله بگذریم که معتقدند: «با مدعی مگویید اسرار عشق و مستی». آنجا گوش محرم و آشنا می‌خواهد تا انسان بشنود و ببیند که: از عدمها سوی هستی هر زمان/ هست یا رب کاروان در کاروان.

 

 

  1. خواسته‌اید مردم بدانند که «دنیای بدون علی(ع) چه چیزی کم می‌داشت، یا دنیای بدون امام حسین(ع) چه چیزی کم می‌داشت؟» معلوم است: بقول جرج جرداق مسیحی، بدون علی(ع) جهان خالی «صوت العدالة الأنسانیه» بود؛ یا بقول مولانا «تو ترازوی احد خود بوده‌ای/ بل زبانه هر ترازو بوده‌ای». بگذریم که خدا را [بطور کامل] نشناخت جز محمد(ص) و علی(ع)، و محمد(ص) را [بطور کامل] نشناخت جز خدا و علی(ع)؛ و علی(ع) را هم بطور کامل نشناخت جز خدا و محمد(ص).

اینها که می‌گویم از باب اغراق و مجامله نیست. لطفاً بردارید درسگفتار‌های بنده در باب «علی در قرآن»، «علی در حدیث»، و «علی در نهج‌البلاغۀ» را مطالعه بفرمایید تا ببینید علی‌شناسی تقریباً امری محال است. بی‌خود نیست که آن حکیم الهی به خداوند عرض کرد: ای کاش مادرِ دهر هر هزار سال یک بار یک علی(ع) متولد می‌ساخت.

اما دررابطه با امام حسین(ع) هم اگر به کتاب شریف حماسه حسینی شهید مطهری نگاهی بیندازید متوجه می‌شوید که آن یگانه دوران خالق بزرگترین حماسه دینی جهان در همه دورانها و در پهنه تاریخ بوده است، بطوری‌که حق‌طلبی و شهادت بی‌نظیر خود و همه یاران و اعضای خانواده‌اش برای وی، در داخل مکتب اسلام، القاب و تعابیری مانند «ثارالله»، «اِنَّ الٌحُسَین مِصٌباحُ الٌهُدی وَسَفینَهُ النَّجاۀ» و «حُسَینٌ مِنی وَ اَنَا مِن حُسَین»، و در بیرون از مکتب اسلام نیز برای همه مبارزین و آزادیخواهان عالم (مانند گاندی و امثال وی) سرمشقی ابدی از صبر و مقاومت، و فداکاری و ایثار، را بوجود آورده است.

بگذریم که اگر حسین‌بن علی(سلام‌الله علیهما) نبود، با جنایات و انحرافات آل ابی‌سفیان و در رأس آنان معاویه و یزید، مسیر تاریخ اسلام بکلّی عوض می‌شد و دیگر نه از «تاک» نشان می‌ماند و نه از «تاک نشان» که البته همین نیز راز سر به مهر «و انا من حسین» است.

 

  1. دو نکته شریف «هزینه کردن‌های سرشار» و «نشناختن» درست علی و حسین(علیهماالسلام) [و البته سایر ائمۀ] جنابعالی را بنده هم تا حدود زیادی قبول دارم. متأسفانه ما این دو بزرگوار ـ و در کنار ایشان سایر ائمه معصومین و حتی خود پیامبر صلوات‌الله علیه ـ را نه خوب شناخته‌ایم و نه خوب شناسانده‌ایم! حیف از این گوهرهای آسمانی که بصورتی ناشناخته و نادرست در دست و ذهن و قلم ما گرفتار آمده‌اند. برای ما علی(ع) در 13 رجب و 21 رمضان خلاصه می‌شود و قدری مبالغه و گریه و زاری، و امام حسین(ع) هم در سوم شعبان و روز عاشورا. هکذا پیامبر هم در 17 ربیع‌الأول و 28 صفر و قدری گریه و زاری! این هر سه بزرگوار در 364 روز بقیه سال در فکر و ذهن و حکومت و مردمداری و سیاست و دیانت و زندگی و صِیرورت مادی و معنوی ما چندان نقشی ندارند. بقول مولوی: شیر را بچه همی ماند به او/ تو به پیغمبر چه می‌مانی بگو؟ بگذریم و شرح این قصه پر غصّه را بگذاریم برای وقتی دگر. بی‌خود نیست که مرحوم مطهری(اعلی‌الله مقامه ‌الشریف) در سخنی بغایت شجاعانه و درست و دوران‌ساز می‌فرمایند که «بزرگترین جانیان علیه اباعبدالله خود ما هستیم که حماسۀ عاشورا را هم از لحاظ مادی و هم از لحاظ معنوی تحریف کرده‌ایم» (نگاه کنید به حماسه حسینی، جلد 1، و فریادهای شهید مطهری علیه تحریف‌های عاشورا، به کوشش محمدحسین حق‌جو، نشر روح، قم).

 

  1. در مورد توسعه اخلاق در عصر و زمانه جدید اجازه بفرمایید با شما هم‌عقیده نباشم. چون‌که بنظر بنده با توسعه علم و مدرنیته، علی‌رغم همه هیاهوها، اخلاق بشری نه تها پیشرفتی نکرده بلکه ظاهراً پسرفت هم داشته است! کجای مکاتب ماتریالیسم و سکولاریسم و هدونیسم و آته‌ایسم و یوتیلیتارینیسم (اصالت منفعت) و حتی اومانیسم و اگزیستانسیالیسم و اخیراً هم که ساینتیسم (علم‌پرستی) و سَتَنیسم (شیطان‌پرستی) و صهیونیسم و کاپیتالیسم و از همه بدتر هوموسکتوالیسم (همجنس‌گرایی) اخلاقی هستند که ما از آنها دفاع کنیم؟ با پیشرفت علم فقط زندگی حیوانی برخی از افراد مرفّه مقداری بشر راحت‌تر شده است!

اساساً اخلاق نسبیِ منقطع از وحی چه جایگاه منطقی و عقلانیِ ثابتی می‌تواند داشته باشد؟ گول این رفاه دنیوی/ مادیِ حیات حیوانیِ تعدادی از افراد غربی را نباید خورد؟ به اوضاع عراق و لبنان و فلسطین و افغانستان و یمن و لیبی و سوریه و حتی مصر و عربستان و اکراین و غیره نگاه کنید تا متوجه شوید چه عرض می‌کنم؟! بقول روسو خدا را که از صحنه مقدرات جهانی حذف کنید همه چیز موجّه و مجاز می‌شود!

 

  1. فرموده‌اید امروزه «النِظافة منَ الإيمان» حرفی نیست که کسی را تکان بدهد. پسرم، شما که بهتر از من می‌دانید هر (Text) ای را باید در (Context) مناسب خودش دید. اتفاقاً اگر واژه‌‌های تقوا و تزکیه و تطهیر و رجس را که همگی در ارتباط با همین نظافت جسمی و روحی می‌باشند در قرآن نگاه کنید متوجه می‌شوید که همین سه کلمه کوچک چه حرف بزرگی است! خاطرتان هست که در پیام اصلی بعثت «لیزکّیهم» قبل از «یُعَلِّمُهُمُ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَةَ» (سوره بقره، آیه 129) آمده است (البته در قرآن هم تزکیه پیشینی داریم و هم تزکیه پسینی که جای بحث آن اینجا نیست). درهرصورت، بی‌خود نیست که از قدیم‌الأیام گفته‌اند: پاک شو اول و پس دیده بر آن پاک‌انداز یا به قول مولانا جلال‌الدین بلخی:

آینه ات دانی چرا غماز نیست                 چون‌که زنگار از رُخَش قمار نیست

آینه کـز زنگ آلایش جداست          پر شعـاع نـور خورشیـد خـداست (مثنوی)

 

خلاصه آن‌که اگر معنای نظافت را قدری موسع بگیریم سقف آن می‌شود بصیرت معنوی و خدابینی، یا این آیه کریمه قرآن که می‌فرماید: «إِنَّمَا یُرِیدُ اللهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیراً» (سوره احزاب، آیه 33).

 

  1.  گیریم که «النظافة من الأيمان» حرفی نباشد که امروزه خریدار داشته باشد، هزاران آیه و حدیث و کلمات قصار و ادعیه و اذکار محمد(ص) و علی(ع) و سایر ائمه و اولیا و حکما و عرفا و شعرا و غیره اسلامی چطور؟ «الَّذِينَ قَالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقَامُوا» چطور؟ «قولوا لا إلَهَ إلَّا اللَّهُ تُفلِحوا» چطور؟ «أَنْ تَقُومُوا لِلّهِ مَثْنى وَ فُرادى ثُمَّ تَتَفَکَّرُوا» چطور؟ کلمات گهربار نهج‌الفصاحۀ و غررالحکم چطور؟ الصلوۀ معراج المؤمن چطور؟ الصّوم جُنۀ چطور؟ خیرالعبادۀ تفکر چطور؟ هلِ الدِّين إلا المحبّۀ چطور؟ عِباد لا تُلْهِيهِمْ تِجَارَةٌ وَلَا بَيْعٌ عَنْ ذِكْرِ اللَّهِ چطور؟ لا مَعبوداً سِواکَ چطور؟ من چه گویم یک رگم هشیار نیست؟

 

  1. خوب، تا اینجای کار پاسخ مستقیم سؤالات یا شبهات و ابهامات جنابعالی بود. اجازه می‌خواهم در یک بند هم چند تا از حرف‌های متفرقه خودم را بزنم تا در این روزگار وانفسا و فریب عالم و آدم توسط بوق‌های تبلیغاتی شرق و غرب، و صاحبان زر و زور و تزویر، و دیکتاتوران و جباران روزگار، که بعضاً در پوستین خیرخواهی خلق و دین ظاهر می‌شوند.
  1. پسرم! در این عهد و زمانه (fake news) و (deep fake news) حتی به‌ چشم و گوش خودت هم اعتماد نکن و تا به «علم‌الیقین» و بلکه «عین‌الیقین» نرسیده‌ای چیزی را باور و تکرار نکن؛

 

  1.  می‌دانید که امروزه، به بهانه انقلاب اسلامی ایران و عملکرد سردمداران آن، متجاوز از دویست شبکه و کانال و سایت غربی و عبری و عربی و ایرانی بطور شبانه‌روزی علیه اسلام و انقلاب و ایران و تشیع مشغول جعل اخبار و شایعه‌سازی و لجن‌پراکنی هستند. البته نه این‌که در این حیص و بیص خود ما هم بی‌تقصیریم. نخیر. چون نیک نظر کرد پر خویش در آن دید/ گفتا ز که نالیم که از ماست که بر ماست.

 

  1.  می‌دانید که دین برای وحدت، کمال، رأفت، رحمت، بصیرت، حیات معقول، و از همه مهمتر محبت است و بقول معصوم «هلِ الدِّين إلا الحبّ» یا «هلِ الدِّين إلا المحبّۀ»؟ حالا عملکرد ماها را ببین و با این سنجه‌ها بسنج! مبادا بخواهی دینت را از اقسام ماها یاد بگیری! البته، از جعفری‌ها و مطهری‌ها و شریعتی‌ها و بهشتی‌ها و امثال آنان چرا!

چیست دین برخاستن از روی خاک             تا که آگه گردد از خود جان پاک (اقبال لاهوری)

 

 

  1. امروزه غرب لعنتی ـ و نه شرق ـ  اقسام طالبان و القاعده و داعش و بوکو حرام را ساخته و پرداخته و مثل سگ ‌هار به جان مردم انداخته‌اند و مزدورانه به همان نام و عملکرد هم اسلام و مسلمانان را می‌کوبد و ما متوجه حیله و تزویر آنها نیستیم!؟

 

  1.  همه آنچه شما گفته‌اید در مورد همه ادیان آسمانی دیگر هم مطرح است، تازه ما که آخرین و کاملترین و حفظ شده‌ترین آنها هستیم! «إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ» (سوره حجر، آیه 9). بنظرم، عالمی از نو بباید ساخت وز نو آدمی!

 

  1.  متأسفانه آش آن‌قدر شور شده که روشنفکران خودی/ وطنی ما هم فیلسوفش می‌گوید «عارفی که فلسفه نداند را باید برد توی اصطبل بست»! و متکلّم‌اش می‌گوید «دین برای صلح و آرامش و امید است و ادیان ابراهیمی از تأمین این هر سه عاجزند و فقط دین بودایی است که از عهده این کار بر می‌آید»! و فقیه‌اش می‌گوید «به جای مؤمن و کافر در قرآن باید مسالم و محارب گذاشت، که این البته یعنی نفی محترمانه قرآن»! و بالأخره روشنفکر دینی فراری‌اش هم خدا و قرآن و همسران پیامبر(ص) را به سُخره می‌گیرد»! واقعاً که نعوذبالله من شرور انفسنا!

چشم باز و گوش باز و این عمی            حیرتم از چشـم بنـدی خدا (مثنوی)

 

 

  1. اخیراً دوستی از امریکا صفحاتی از کتاب مؤلف امریکایی رالف اِپرسون دربارۀ «نظم نوین جهانی» را که درست ده سال پس‌از انقلاب اسلامی ایران نوشته شده و بنابر ادعای نویسنده قرار است توسط امریکا به اجراء گذاشته شود (یا بهتر است بگوییم به اجرا گذاشته شده است) برای من فرستاد که در صفحه بیست (20) مقدمه آن اهداف اصلی این طرح در دو حوزه دین و خانواده را بشرح زیر بیان کرده است:

 

  1. در حوزه خانواده: قانونی‌کردن همجنس‌گرایی، اشتغال زنان و تربیت بچه‌ها در بیرون از محوطه خانه‌ها، سهولت طلاق؛
  2. در حوزه دین: غیرقانونی اعلام کردن دین، حذف فیزیکی یا زندانی کردن دینداران، جا انداختن دین جدیدِ تکریم بشر به جای تکریم خدا!

 

  1. فرزندم، مبادا به پیشرفت علمی بشر در غرب در قرن بیستم، یا در هر زمان و مکان دیگری، غرّه شوی! که علمِ منقطع از وحی هنوز (بطور کامل) ماهیت نور و ماده را هم نمی‌داند، چه برسد به ماهیت روح و روان، یا جایگاه دین و اخلاق و کمال و معنویت را.

این علم محصول عقل است، و عقل یله و رها شده هم خام، ابزار اندیش، موشی، و صرفاً مناسب بنای آخور است که به قول مولانا:

عقل بند رهروان است ای پسر            آن رها کن، ره عیان است ای پسر

و یا به قول حافظ:

عاقلان نقطه پرگار وجودند ولی           عشق داند که در این دایره سر گردانند (حافظ)

 

 

  1. دوست عزیز، همچنین خوب است یادمان نرد که حداکثر علم ما ابناء بشر «يَعْلَمُونَ ظاهِراً مِنَ الْحَياةِ الدُّنْيا» (سوره روم، آیه 7) است، یعنی جزئی از ظاهر حیات دنیوی و نه کلِ ظاهر و باطن حیات دنیوی و اخروی!

 

  1.  سرانجام اینکه:                                                                                                                                                                                 

این همه گفتیم لیک اندر بسیج          بی‌عنایـات خـدا هیچیـم هیچ

بی‌عنایات حـق و خاصـان حق          گر ملک باشد سیاهستش ورق

 

                                                                       عبدالرحیم گواهی

                                                                     20 فروردین ماه 1401