در پاسخ به سؤال اين دوست عزيز عرض ميكنيم كه هرچند اين سخنان تا حدودي رنگ و بويي عرفاني دارند و از اين جهت سخنان لطيفي بهنظر ميرسند، ليكن از منظري درونديني ـ هريك از اديان ابراهيمي و از جمله مسيحيت ـ سخنان چندان درستي تلقي نميشوند. چونكه با بعضي از مسلمات اديان مزبور و از جمله وجود بهشت و جهنم يا خلقت آدم و حوا سازگاري ندارند.
نكتة مقدماتي ديگر آنكه جناب پاپ فرانسيس هر اندازه هم كه بزرگ و عزيز باشد، كه فيالواقع هم بهخاطر مواضع بسيار مردمي و آزاد انديشانهشان چنيناند، باز به گرد پاي عيسي مسيح(ع) كه سهل است، حتي مجموعه چند صد نفري پاپهاي قبلي كه در زيرزمين كليساي بزرگ سن پيتر واتيكان دفن هستند و بالاي سر قبر تعدادي از آنها هنوز شمعي روشن است نميرسد، قديساني كه هركدام از لحاظ علم و تقوا سرامد دوران خويش بودهاند.
اما درباره نكات مطرحشده در سخنراني ايشان، بهنقل از خبر شمارة 45787 مورخ 15/10/1392 شبكة اطلاعرساني دانا (بهنقل از شفقتنا)، مطالب زير را به اختصار به عرض ميرسانيم:
1- در رابطه با اينكه جناب پاپ فرانسيس فرمودهاند كه «ما با دعا و تفكر فهم جديدي از برخي از عقايد را بهدست آورديم. كليسا ديگر به جهنم اعتقادي ندارد» بايد عرض كنيم كه هرچند اين حق ايشان و هر مؤمن آزادة ديگري است كه با مطالعه متون و منابع ديني، يا بهزعم معظمله با دعا و تفكر، به فهم يا قرائت جديدي از آراء و عقايد ديني دست پيدا كند، ليكن اين بههيچوجه مانع از آن نميشود كه برخي از معاصرين، پيشينيان، يا آيندگان ايشان با استفاده از همان ابزار و وسايل دعا و تفكر به فهم متفاوت ديگري مغاير با ايشان دست پيدا كنند و آن فهم جديد متفاوت هم به همين اندازه معتبر و قابلاعتنا باشد.
2- اما اينكه جنابشان فرمودهاند كه «كليسا ديگر به جهنم اعتقادي ندارد»، هرچند كه ميدانيم كليساي كاتوليك در طول زمان به دلايل خاصی بهتدريج براي پاپها مقام قداست (saint) و براي احكام و فرامين آنها هم جنبه الهيبودن قائل شده، ليكن اين دليل نميشود كه با اظهار نظر يك پاپ در يك برهه از زمان، يكي از اصول اعتقادي مسلم مسيحيت بهكلي منسوخ و ملغي اعلام شود و يا اينكه جاي سخن وحياني حضرت عيسي(ع) در انجيل بنشيند. بگذريم كه اساساً جنس سخن پيامبران از نوع «فكر و دعا» نيست و بلكه وحي و خطاب الهي و از جنس «ما انزل الله» است.
3- اينكه گفته شده «پاپ فرانسيس از زمان روي كار آمدن در نظر داشت تا تمام اعتقادات غلط بهجامانده از پاپ سابق را تصحيح كند و لذا در خطبهاي اعلام كرد كه كليساي كاتوليك ديگر به جهنم معتقد نيست، اولاً بايد پرسيد كجاي «اعتقاد به جهنم» ضرورتاً يك اعتقاد غلط است كه بايد تصحيح ميشد؟ ثانياً، آيا كليساي كاتوليك ديگر به جهنم معتقد نيست يا جناب ايشان؟ ثالثاً، اينكه در ادامه فرمودهاند «زيرا اين مسأله با عشق خداوندي تعارض دارد» مشخص نفرمودهاند چه تعارضي؟ يك رهبر دلسوز هم به آحاد ملت و پدر و مادر، هم به فرزند و معلم و هم به شاگرد عشق دارند، اما در سيستم فكري و اجرايي آنها تشويق و ترغيب در كنار انذار و تنبيه است و هيچ تعارضي هم با یکديگر ندارند. شايد اصلاً جهنم بهمثابة يك شمشير داموكلس بالاي سر جنايتكاران باشد.
4- اينكه در ادامه عبارت فوق آمده است آدم و حوا هم داستاني بيش نيست باز ارتباط منطقي تعارض مفروض [تعارض بين عشق خداوند به بندگان و وجود جهنم] با قضيه آدم و حوا روشن نيست. حين آنكه اولاد بشر بالاخره بايد از جايي و روزي شروع شده باشد و سرمنشائي داشته باشد.
5- در اينكه انقلاب پاپ فرانسيس مانند انقلاب مارتين لوتر يا كمرنگتر يا پررنگتر از آن خواهد بود مطلبي است كه علماء و انديشمندان مسيحي بايد دربارة آن اظهارنظر و داوري كنند. ليكن بهزعم ما، والله اعلم، كار مارتين لوتر بيشتر از جنس اصلاح انحرافات فكري و عملي كليسا از اصول اوليه و بنيادين مسيحيت بود و نه ساختارشكني اصول مطرحشده در كتاب مقدس مسيحي كه درونمایه مشترك همه اديان ابراهيمي است.
6- اينكه از قول پاپ، در نفي جهنم، نقل شده است كه «خداوند قاضي نيست، بلكه دوستدار بشريت است» جاي اين پرسش منطقي خالي است كه مگر قاضي نميتواند دوستدار بشريت باشد؟ و مگر همه قضات شريف، لابد چون حكم به مجازات مجرمين و مفسدين ميدهند، دشمنان بشريت هستند؟ اتفاقاً در بيشتر مواقع انذار و تهديد و تنبيه كسي از سر علاقه و دلسوزي است، والا شما كسي را كه نسبت به او علاقه و محبت و دلسوزي نداريد ول ميكنيد تا هر غلطي كه خودش دلش ميخواهد انجام دهد! ولو كه حتي چنين شخصي هم، به منطق اديان ابراهيمي، روزي نتيجه كارهاي خود را خواهد دید: «فَمَن يَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ خَيْرًا يَرَه» (زلزال، 8-7/99)
7- اينكه جناب پاپ فرمودهاند: «خداوند قصد محكوميت كسي را ندارد، علاوه بر اينكه داستان آدم و حوا تنها يك اسطوره است و جهنم تنها كنايهاي از روح تنها است» اولاً «احكم الحاكمين» بودن خداوند و داوري حضرت خداوندگار در روز جزا يا «يوم الدين» مطلبي نيست كه در تورات و انجيل و قرآن تنها يكي دو بار ذكر شده باشد و بلكه ـ تنها در قرآن ـ در صدها آيه آمده است؛ ثانياً، در قرآن هم داريم كه «وَ تِلْكَ الْأَمْثَالُ نَضْرِبُهَا لِلنَّاس» (سوره عنكبوت، 43/29) اما اين بيشتر درباره نوع نعمتهاي اخروي و يا اقسام عذابها و مجازاتها است كه بعضاً ممكن است براي انسان دنيوي و زميني چندان قابل تصور و مفهوم نباشد، والا اصل ثواب و عقاب كه از بديهيات عقلي و مسلمات ديني است؛ ثالثاً، اينكه دورافتادگي وبيپناهي انسان از خدا در قيامت ميتواند دستمايه عذاب روحي و معنوي آدمي باشد، مطلب لطيفي است كه عرفاي اسلامي نيز تأكيد کردهاند. چنانکه خود قرآن نيز بالاترين ثواب و پاداش اخروي را ديدار با خداوند تبارك و تعالي ذكر ميكند (سوره كهف، 110/18 و جاهاي ديگر).
8- در رابطه با اين بيان پاپ فرانسيس كه فرمودهاند: «تمام اديان صحت دارند، زيرا از قلب افرادي سرچشمه گرفتهاند كه به وجود خداوند ايمان دارند» نيز بايد عرض كنيم كه، چنانکه خود ايشان تصريح فرمودهاند، منظورشان از «تمام اديان» همه «اديان الاهي» است كه در آنها به وجود خداوند ايمان دارند. ناگفته نگذاريم كه اين همان سخن معروف جان هيك(ره) در باب پلوراليسم ديني است كه چند دهه پيش ايراد گرديد و موجب اخراج آن فقيد از كليسا شد!
9- اينكه جناب پاپ فرمودهاند «امروزه كليسا آغوش خود را به روي تمام گروههاي مختلف از جمله همجنسگرايان، ليبراليستها، محافظهكاران، كمونيستها، طرفداران سقط جنين و افراد با ميل جنسي مختلف گشودهاست و از آنان ميخواهد به آن پيوندند، سخن خوب و درستي است و شبيه به تعبيري است كه ما در ادب فارسي داريم كه ميگويد،
بازآ، بازآ، هـر آنچه هستـي بازآ |
گر كافر و گر كه بتپرستي بازآ |
اين درگه ما درگه نوميدي نيست |
صد بار اگر توبه شكستــي بازآ |
هرچند كه اين بازآمدن (بازگشت، توبه) به قصد و اميد آن است كه انسان از راه گذشته سر خورده شده و به سوي خداوند تبارك و تعالي بازگشت نماید، والا جمع بين مؤمن بودن و در عين حال همجنسگرا و لواطكار بودن در اديان ابراهيمي متصور نيست.
10- از قول جناب پاپ نقل شده كه: «وقت آن رسيده است كه تعصب را كنار بگذاريم و اعلام كنيم كه حقيقت دين قابليت تغيير و پيشرفت را دارد» كه اين البته ميتواند سخن درستي باشد، اما بهشرطها و شروطها. و آن اينكه اين قابليت تغيير و پيشرفت را مربوط به رويكرد و امور اجرايي و عملي و يا متغيرات دين بدانيم، و نه اصول ثابت و ازلي و ابدي آنكه به قول قرآن از مقوله «لَا تَبْدِيلَ لِكَلِمَاتِ اللَّهِ» (يونس، 64/10) و يا «لَا تَبْدِيلَ لِخَلْقِ الله» (روم، 30/30) و يا «وَ لَن تجَِدَ لِسُنَّةِ اللَّهِ تَبْدِيلا» (احزاب، 62/33) و يا «فَلَن تجَِدَ لِسُنَّتِ اللَّهِ تَبْدِيلا» (فاطر، 43/35) است، مطلبي كه ما در بحث «سنت اسلامي» و «اسلام سنتي»، كه اولي ثابت و ابدي و دومي متغير و تابع فقه زمان و مكان است، مفصل بدان پرداختهايم كه علاقهمندان ميتوانند مراجعه كنند. ناگفته نگذاريم كه اگر جناب پاپ، چنانکه در ترجمه خبر آمده، حقيقتاً «حقيقت دين» را مدنظر داشتهاند بهتر آن بود كه بهجاي «قابليت تغيير» از تعبير مناسبتر «قابليت تفسير» استفاده ميكردند كه بهراحتي ميتوانست اصول و مباني را هم پوشش دهد.
11- اينكه در ادامه سخن فوق آمدهاست «بهطوري كه حتي بيدينان و كافران نيز با ديدن محبت الهي وجود خداوند را به رسميت بشناسند و بعد از آن روح خود را خالص گردانند» اين سخن بسيار درستي است و فيالواقع مهمترين وظيفه انبياء و رسولان الهي نيز جذب همين افراد ـ بيدينان و كافران ـ است.
12- جسارتاً ميخواستيم خدمت جناب پاپ و سردمداران كليساي كاتوليك عرض كنيم كه اگر قرار باشد تنها يكي از اصول اعتقادي كليساي مزبور بازبيني شود و تغييرکند، همان اصل اعتقاد به «تثلیث» يا «اقانيم ثلاثه» است كه متأسفانه از قرن سوم مسيحي، با وجود موحدين سرسختي چون اورانیوس و ديگران، بر اثر تعصب و تحريف برخي از اعضاي شوراي نيقيه وارد اصول و مباني مسيحيت شده و چهره اين دين حنيف توحيدي و پيامبر بزرگوار آن را خدشهدار ساخته است بهطوري كه اين مطلب شايد مهمترين اعتراض قرآن به تحريف مسيحيت نيز بوده باشد (بهعنوان نمونه نك. سورة نساء، 171/4؛ سوره مائده، 73/5، و آيات ديگر).
13- اينكه جناب پاپ فرانسيس فرمودهاند كه «اكنون زمان آن فرا رسيده است تا بخشهايي از انجيل بازبيني شود» نبايد از طرف خوانندگان محترم اين مقال چنين تفسير شود كه پس در اين صورت همه كتب مقدس آسماني عنداللزوم قابل بازنگري و جرح و تعديل است. خير، اين مطلب تنها درباره انجيل صادق است كه گزارش تني چند از حواريون (صحابه) حضرت عيسي مسيح(ع) و تابعين آنها است كه از منابعي ديداري و شنيداري از آن حضرت نقل گرديده و در فاصله 35-30 تا 75 و يا 150 سال بعد از شهادت و عروج آن حضرت (به روايت مسيحيان) يا تنها عروج آن حضرت (به روايت مسلمانان) مكتوب گرديده است. اين تازه مربوط به بخش اول يا كوتاهتر كتاب مقدس مسيحيان يا اناجيل اربعه است، والا بقيه كتاب مقدس كه بيش از دو سوم حجم آن را تشكيل ميدهد نوشتههاي رسولان يا فرستادگان مسيح به سرزمينهاي ديگر است كه هيچ ربطي به وحي نبوي حضرت عيسي مسيح (علي نبينا و عليهالسلام) ندارد. در هر صورت، اين سخن متواضعانه پاپ فرانسيس تأييد روشني بر موضع قرآن در اعلام تحريف كتب مقدس پيشين ـ تورات و انجيل ـ است.
14- سرانجام، آخرين نكتهاي كه مايليم درباره اين خطبه پاپ فرانسيس بيان كنيم اظهار اميدواري ايشان به اين مطلب است كه «با تغيير برخي از قوانين، امكان برعهدهگرفتن مقام پاپي توسط زنان فراهم شود» كه بهزعم ما قدري رنگ و بوي فمنیستی دارد. چرا كه به اعتقاد ما «مقام مادري و همسري پيامبران و ائمه» هيچ كمتر از مقام پاپي و مرجعيت ديني براي گروهي از بندگان خدا نيست، مقامي كه در دين مسيحيت براي حضرت مريم (سلامالله عليها) و در دين اسلام براي حضرت خديجه كبري و دخت گرامياش حضرت فاطمه زهرا (سلامالله عليهما) ثابت است.
عبدالرحيم گواهي
تهران 20/10/1392