پرسش و پاسخ

بازدید : 1254 - پاسخگو : دکتر عبدالرحیم گواهی
سوال شماره ۱۰
با توجه به اين‌كه خيلي از انسان‌ها در سنين پايين و يا به علل ناخواسته از دنيا مي‌روند و فرصت اين را پيدا نمي‌كنند كه در دوران حيات خويش به تكاملي كه مقصود خداوند از خلقت آدمي است دست پيدا كنند، و از طرفي عدالت خداوند حكم نمي‌كند كه اولاد آدم بدون‌دستيابي به فرصت تكامل همين‌طور بي‌خودي به جهنم بروند، چه ضرري دارد كه ما نيز به نوعي تناسخ معتقد باشيم، بدين‌معنا كه افراد آن‌قدر به زندگي دنيوي بازمي‌گردند تا سرانجام به كمال دست پيدا كنند و از گردونه تجديد تولد به در آيند؟

هرچند كه به‌نظرمي‌رسد قبلاً تا حدودي به مبحث «رجعت» و «تناسخ» پرداخته‌ايم، با توجه به اهميت مسأله و تبليغي كه اين روزها در كنار ترويج عرفان‌هاي هندويي روي اين مطلب به‌عمل مي‌آيد، و نيز تأييد بعضي از مسلمانان كم مطالعه و ناآگاه از اين قضيه، ذيلاً نكاتي را تيتروار به‌عرض مي‌رسانيم.

1.       طبق تعليم كتاب و سنت، كه مهم‌ترين منابع و مراجع تعليمات اسلامي آخرين دين آسماني هستند، انسان در زندگي دنيوي يك بار به دنيا مي‌آيد و يك بار هم، براي ورود به عالم برزخ و سپس قيامت، از دنيا مي‌رود.

2.       مسألة رجعت به دنيا كه در بعضي از آيات قرآني به آن اشاره شده است (سورة بقره، آية 259؛ و جاهاي ديگر) اولاً يك استثناء است كه خداوند تبارك و تعالي براي عبرت‌آموزي اولاد آدم اجازه داده است و ثانياً هيچ ربطي به تناسخ ندارد. رجعت بازگشت خود همان فرد به حيات دنيوي است، با همان كالبد مادي قبلي، و تناسخ عبارت است از حلول روح قبلي وي در قالب يك كالبد و شخص جديد مي‌باشد.

3.       اين‌كه گفته‌اند چنان‌چه كسي در بچگي يا سنين جواني بميرد فرصت تكامل و نجات پيدا نمي‌كند نيز، از منطق دين صحيح به‌نظر نمي‌رسد، چون در لسان روايات داريم كه كودكان معصوم چون پرندگان خلد برين محشور مي‌شوند و افراد بالغ و بزرگسال نيز كه به سن تكليف (در برابر احكام الهي) رسيده‌اند فقط در برابر كرده‌هاي خويش در طول مدت عمرشان مسئول هستند. چنان‌چه قران كريم نيز مي‌فرمايد: «كلُ‏ُّ نَفْسِ  بِمَا كَسَبَتْ رَهِينَة»، «هر كسي مرهون كارهايي است كه انجام داده است» (سورة مدثر، آية 38) و يا اين‌كه: «لَا يُكلَِّفُ اللَّهُ نَفْسًا إِلَّا وُسْعَهَا  لَهَا مَا كَسَبَتْ وَ عَلَيهَْا مَا اكْتَسَبَت»، «خداوند هيچ‌كس را جز به اندازة توانايي‌اش مكلف نمي‌سازد، هر كس هرچه ـ‌نيكي‌ـ كسب كند به سود اوست و هرچه هم ـ‌بدي‌ـ كسب كند به زيان او» (سورة بقره، 286).

4.       اين‌كه گفته شده اگر كسي عمر دوباره و يا چندباره ـ هرچند كه بعضي از اين حضرات مي‌گويند چندين هزار باره و يا چندين ده هزار باره!! ـ پيدا كند حتماً بالاخره نجات پيدا خواهد كرد نيز چندان معقول به‌نظر نمي‌رسد، چون اولاً به اعتقاد طرفداران تناسخ اين تجديد تولدها از نوع «رجعت» يك شخص واحد به نشأه دنيا نيست كه در نتيجه تكامل تدريجي و نجات همان شخص مطرح باشد، ثانياً هم اين‌كه در همه اين تولدها ـ چنان‌چه همگي به عيان مي‌بينيم ـ باز هم افراد از همان دوران نوزادي و بچگي شروع مي‌كنند و هيچ كس را نديده‌ايم كه به دنباله و يا در تتمه عمر قبلي و مثلاً در 70-60 سالگي متولد شود.

5.       سرانجام اين‌كه خداوند تبارك و تعالي در كتاب آسماني قرآن مي‌فرمايد: « إِنَّا هَدَيْنَاهُ السَّبِيلَ إِمَّا شَاكِرًا وَ إِمَّا كَفُورًا»، «ما راه را به او نشان داده‌ايم، خواه سپاسگزار باشد و خواه ناسپاس» (سورة دهر ـ انسان، آية3)، هرچند كه در جاي ديگري از قران مي‌فرمايد: «وَ قَلِيلٌ مِّنْ عِبَادِىَ الشَّكُور»، «و تنها معدودي از بندگان من سپاسگزار هستند» (سورة سبا، آية13). بدين ترتيب هر انسان عاقل و بالغي در طول حيات خويش كاملاً فرصت و استعداد و امكان هدايت و اطاعت و خدمت و بندگي و نجات و رستگاري را داشته و دارد و چنان‌چه از اين فرصت استفاده نكند «خود كرده را تدبير نيست» كه ملاي رومي مي‌فرمايد: «اي دل چه انديشيده‌اي در عذر اين تقصيرها». 

والسلام

عبدالرحيم گواهي

17/12/1391